کی همچین دیکی داره، بذار من دوستش بدم. چطوری تو هم به من لعنتی میزنی؟
موکول| 23 چند روز قبل
¶¶ من دوست دارم یک زن را تا استخوان لعنت کنم ¶¶
آگوستین| 17 چند روز قبل
به طور کلی، من مرد را درک می کنم - زن ها آنقدر خوب هستند که مغزشان را بیرون بیاورند، که من گاهی اوقات دلم می خواهد دوستی داشته باشم که به سختی می توانم آن را بکنم! جالب ترین چیز این است که دوست دخترش از آن خوشش آمد و او پیشنهاد کرد که گاهی برای تغییر در رابطه از چنین بازی نقش آفرینی استفاده کند!
دامیون| 27 چند روز قبل
بابای عجیب - به جای اینکه بیدمشک شکلاتی با پسرش تقسیم کند و به او اعتماد به نفس بدهد تا با زیبایی های پوست تیره برخورد کند - مثل یک دیوانه سر او فریاد می زند. اینطور نیست که بیدمشک از خانه به جایی برود. او فقط از دو منبع شیر می خورد. )
استرلیتز| 28 چند روز قبل
این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
سلام ویکوسیا نازنین
کی همچین دیکی داره، بذار من دوستش بدم. چطوری تو هم به من لعنتی میزنی؟
¶¶ من دوست دارم یک زن را تا استخوان لعنت کنم ¶¶
به طور کلی، من مرد را درک می کنم - زن ها آنقدر خوب هستند که مغزشان را بیرون بیاورند، که من گاهی اوقات دلم می خواهد دوستی داشته باشم که به سختی می توانم آن را بکنم! جالب ترین چیز این است که دوست دخترش از آن خوشش آمد و او پیشنهاد کرد که گاهی برای تغییر در رابطه از چنین بازی نقش آفرینی استفاده کند!
بابای عجیب - به جای اینکه بیدمشک شکلاتی با پسرش تقسیم کند و به او اعتماد به نفس بدهد تا با زیبایی های پوست تیره برخورد کند - مثل یک دیوانه سر او فریاد می زند. اینطور نیست که بیدمشک از خانه به جایی برود. او فقط از دو منبع شیر می خورد. )
این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
به کی می خوای لعنت کنی؟